۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

نمی‌شناسمت اما تو آشنای منی/ شعر وارده

صدای قلب من، آوای من ، " ندا " ی منی
" ترانه " ای تو که می جوشد از لبان خموش

دریده پهلوی " سهراب " بی نوای منی
زلال قطره ی اشکی که می چکد ز دو چشم

غرور زخمی " اشکان" ی و هخای منی
شکوه نافذ شوشی به زیر تلّ دروغ

شکسته گنبد " کسرا " ی من، سرای منی
هویت گم من در هزار توی زمان

نشان شیری و خورشیدی و همای منی
به زیر سایه ی ضحاک های دشنه به دست

درفش " کاوه " به کف رایتی، لوای منی
نماد و معنی "ایمان" و درّ " نادر" شعر

تبلور دل " رامین" ویسه های منی
قیام " بهمن" اسفندیار کشته به مکر

علیه حقّه و جادو به خونبهای منی
ز خیل لشکر " یعقوب "لیث آمده ای

نگاهبان رهایی و عشق و رای منی
تو جوهر همه عرفانی و تو معنی زهد

" سرور" من ، غم من ، خوف من رجای منی
یگانه عارف بر حق تویی به مذهب نور

امام و مرشد و " سالار" و مقتدای منی
به رغم هتک و تجاوز به رغم ظلم و ستم

تو یی که " مریم "عذرایی و گوای منی
سرآمد همه پیغمبران و خاتم عشق

"محمد" ی ّ و رسولی و "مصطفا "ی منی
تو را نه کینه ی دشمن که جهل حد زده است

" امیر " کشته به تزویر ناروای منی
تویی تو خون خدا بر کبود خاک نفاق

" حسین" کشته به صحرای کربلای منی
پناهگاه منی زیر بارش غم و یاءس

امام غایب و "مهدی "و ملتجای منی
هزارسال نشستم در انتظار بهار

تو وقت و موعد و " میلاد" و اعتلای منی
تجسد همه تاریخ و" آرمان " و امید

تجسم همه رویا و خوابهای منی
تمام عمر تو را جسته ام به خواب و خیال

تو" افتخار"همه عمر و سالهای منی
صدای عاصی شهری که مرگ را خفه کرد

تو استجابت هر خواهش و دعای منی
عدالت و حق و آزادی و امید و نشاط

شفای دردی و درمانی و دوای منی
منبع: وبلاگ با زبان بی زبانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر