۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

مرگ برندها در ایران


دنیای اقتصاد - 14 شهریور 1388
"برندکشی" در ایران جان گرفت. برندهای ایرانی در حالی که می توانستند هر کدام سفیر ایرانیان در اقصی نقاط دنیا باشند، به نوبت در صف "مرگ" قرار گرفته اند تا دیگر به جز نام و نشان و خاطره یی در آلبوم صنعت کشور و حتی دنیا چیز دیگری به یادگار نگذارند. ده ها نام به جا مانده از انقلاب صنعتی ایران همچون "ارج"، "آزمایش"، "نساجی مازندران"، "پارس الکتریک"، "هپکو"، "کفش ملی" و... هر کدام حکایت از مردانی دارد که آجر به آجر ساختمان های جاده مخصوص کرج را روی هم گذاشتند و بزرگ ترین اتوبان صنعتی کشور را ساختند. اینک این اتوبان به جای آنکه به میراث فرهنگی صنعت کشور تبدیل شود، یک به یک توسط سازمان های مختلف خریداری می شود تا شاید به صورت پارکینگی برای خودروسازان درآید یا اینکه با تغییر کاربری به مجتمع های مسکونی تبدیل شود.

سید جعفر امینی، مدیرعامل سابق پارس الکتریک، دلیل مرگ برندها در ایران را فقدان سازمان میراث فرهنگی صنعت کشور می داند و می گوید اگر می دانستیم برندها چه هویتی برای ما رقم می زنند، چنین ساده نظاره گر مرگ آنها نبودیم. تابوت برندهای ایرانی در حالی یک به یک از جلوی چشم دولتمردان به گورستان برده می شود که کشورهای دیگر برندسازی را در دستور کار خود قرار داده اند. در این گزارش چند برند بزرگ را برگزیده ایم تا با بازخوانی تاریخ آنها شاید بتوانیم تلنگری ایجاد کنیم و برندهایی را که هنوز نمرده اند از مرگ نجات دهیم.
کفش ملی

"سرور بزرگوارم، جناب آقای علی سعیدلو، با تقدیم مراتب ارادت و اخلاص، بنده رحیم ایروانی موسس گروه صنعتی کفش ملی در اسماعیل آباد جاده قدیم کرج که در آنجا بیش از 34 کارخانه و در ایران 430 فروشگاه کفش ملی تاسیس کردم که حتماً جنابعالی مسبوق هستید، اینک آواره در انگلیس هستم. اکنون که برنامه مهم جناب آقای رئیس جمهور ایجاد کار است، پیشنهاد می کنم که طی تصویبنامه یی کارخانجات بنده را مرجوع دارند، در این صورت حداقل ظرف سه سال ده هزار کارگر و کارمند استخدام خواهم کرد. از حضور جنابعالی که همیشه اهل حساب و کتاب بوده و هستید، استدعا دارم در این مورد با جناب آقای وزیر صنایع مذاکره فرمایید و اطلاع دهید که فوراً برای ادای توضیحات بیشتر به حضورتان شرفیاب شوم. بنده فعلاً در لندن انگلیس هستم و چنانچه اوامری باشد با کمال افتخار در اختیار جنابعالی خواهم بود. به حضور مبارک پیشنهاد می کنم که اگر شغل دولتی میل ندارید، ریاست گروه صنعتی ملی را قبول بفرمایید، خود بنده معاون سرکار خواهم شد." او هرگز جوابی دریافت نکرد و در 12 اسفند ماه 1384 بعد از طی روز کامل کاری از اتاق کارش در ضلع غربی ساختمان محل سکونتش در یکی از خیابان های شهر لندن به خانه برگشت و درگذشت.
ایروانی پیش از انقلاب دو برادر را که در جریان زلزله بویین زهرا خانواده خود را از دست داده بودند، به فرزندخواندگی پذیرفت و بعدها برای ادامه تحصیل به اروپا فرستاد. همین دو برادر در روزهای انقلاب در کارخانه را به روی ایروانی بستند و او را از ملک خویش بیرون کردند.
ایروانی از پیشتازان و بنیانگذاران صنعت مدرن کفش در ایران است که از سال 1336 تا 1357 بیش از 52 شرکت در صنعت کفش و چرم و بیش از 400 فروشگاه زنجیره یی کفش ملی در سطح ایران تاسیس کرد. شاید کمتر ایرانی باشد که نشان فیلی که در بیضی زردرنگ منحصر شده را نشناسد. در هر شهرستان شعبه یی از کفش ملی هنوز هم فعال است که کارمندان دولتی آن هنگام فروش این کفش به مشتریان اعلام می کنند قیمت را شرکت تعیین کرده و نمی توانیم تخفیف بدهیم، کفش ملی یکی از برندهای معروف ایرانیان است که بخش خصوصی آن را بنیان گذاشت و پس از انقلاب در اختیار دولت قرار گرفت. این برند با ارزش در حالی که می توانست بازار کفش چرم دنیا را در اختیار خود بگیرد، اکنون به شرکتی تبدیل شده که چون فردی سرطانی روز به روز قوایش تحلیل رفته و انتظار مرگ خود را می کشد. کفش ملی که پس از مصادره، زیرمجموعه سازمان صنایع ملی ایران شد اما چندی بعد بابت رفع دیون (بدهی دولت) به سازمان بازنشستگی کشوری واگذار شد. مدیریت دولتی هرگز نتوانست بر ارزش این برند که روزگاری تغذیه کننده کفش ارتش سرخ اتحاد جماهیر سوسیالیستی و مردان و زنان مجاری، لهستانی و رومانیایی بود چیزی بیفزاید. نه تنها چیزی افزوده نشد بلکه این برند طی سال های گذشته با درجا زدن روز به روز مرگ خود را به نظاره نشسته است.
داود میرخانی رشتی (مدیرعامل ایران خودرو در دهه 60) در کتاب خاطرات خود آورده است؛ "قبل از انقلاب در شرکت آی بی ام کار می کردم، یکی از دوستانم به انگلیس رفته بود. وقتی که برگشت برای فرزندانش از اروپا کفش هدیه آورده بود. اما وقتی که ایران آمد فهمید کفش ملی خودمان را از انگلیس خریده و به ایران آورده و خیلی دمغ شده بود."

کفش ملی که روزگاری بین 9 تا 11 هزار کارگر داشت، در حال حاضر بین 400 تا 500 کارمند آن هم در فروشگاه های خود در سطح کشور دارد. ماشین آلات این کارخانه تماماً فروخته شد تا غول بزرگ کفش ملی امروز به انباری تبدیل شود که بخشی از آن در اختیار شرکت سایپا است و بخش دیگر آن تبدیل به انبار کفش شده است. سوله های این شرکت که روزگاری صادرکننده و تامین کننده بزرگ کفش در دنیا بود، اینک به مکانی تبدیل شده که چشم طمع برخی از کارخانه های اطراف برای تصرف آن به انتظار نشسته است. از کفش ملی امروز تنها یک بیضی زردرنگ که فیلی سیاه رنگ و سر به زیر در آن است، مانده. به عبارت دیگر از آن کارخانجات بزرگ تنها نام و نشانی به جامانده تا سایر تولیدکنندگان کفش در سراسر کشور محصولاتی را به تولید برسانند، نشان کفش ملی را روی آن بزنند و از طریق فروشگاه های کفش ملی به فروش برسانند. در روزگاری که این کارخانه فعال بود، صنعت چرم کشور نیز رونق گرفت تا جایی که چرم ایران زبانزد خاص و عام شد. اما امروز با توقف تولید و درجا زدن صنعت کفش در کشور صنعت چرم ایران نیز به این ورطه کشیده شد تا پاکستان جای ایران را در صنعت چرم دنیا بقاپد. در صنعت کفش به غیر از کفش ملی دو برند "بلا" و "وین" نیز متولد شدند که پس از انقلاب به دلیل وابستگی مدیران و بنیانگذاران آنها به خاندان پهلوی و نظام شاهنشاهی مشمول بند "پ" شدند. تا پس از متواری شدن آنها این دو کارخانه نیز به مصادره شورای انقلاب درآمده و زیرمجموعه یی از سازمان صنایع ملی کشور شد و از کفش بلا نیز همچون کفش ملی تنها نام و نشانی باقی مانده است. خط تولید این کارخانه قطعه قطعه شد و به بخش خصوصی واگذار شده است. مدیریت این برند اکنون در دست بانک ملی ایران است به طوری که تنها با استفاده از فروشگاه های بلا در سطح کشور کفش هایی را از سایر تولیدکنندگان در فروشگاه های بلا عرضه می کند. کفش وین نیز به عنوان سومین برند بزرگ صنعت کشور که پیش از انقلاب توسط مرحوم مصطفی حسین زاده وارد چرخه تولید شد، از 800 کارگر و کارمند خود تنها 70 نفر را حفظ کرده تا در 24 فروشگاه و نمایندگی این برند به فعالیت بپردازند. کارخانه وین که در کیلومتر 13 جاده مخصوص کرج قرار داشت، به گروه خودروسازی بهمن واگذار شد تا این شرکت سازمان خدمات پس از فروش خود را در بخشی از آنجا بنیان نهد و بخش دیگر را به خط تولید خودرو "موسو" تبدیل کند.

محمود بوذری مدیرعامل وین در رابطه با آخرین وضعیت این برند به "اعتماد" می گوید؛ در حال حاضر عمده فعالیت وین به بازرگانی و فروش کفش معطوف شده است. این شرکت با کارخانه های داخلی صنعت کفش قرارداد امضا می کند و محصولات آنها را تحت نام وین در 24 فروشگاه خود در سراسر کشور به فروش می رساند. به عبارت دیگر وین نیز مانند کفش ملی و بلا دیگر تولیدی در کشور ندارد و تنها نام و نشانی از خود به جا گذاشته است.
نساجی مازندران

در کنار فروشگاه های کفش ملی، فروشگاه های نساجی مازندران حتی در دور افتاده ترین شهرستان های کشور نمایندگی داشت. اگرچه هنوز فروشگاه های کفش ملی و بلا در شهرستان ها زنده مانده اند اما نمایندگی های فروش نساجی مازندران و حتی تابلوی سردر آن مغازه ها کاملاً از بین رفته اند. نساجی مازندران به غیر از فروشگاهی زیر 100 متری در خیابان ساری (امیر مازندرانی) قائمشهر دیگر در کشور شعبه یی ندارد. این کارخانه در سال 1336 در زمینی به مساحت تقریبی 30 هکتار در شرق قائمشهر (شاهی سابق) ایجاد شد تا منسوجات پرده یی، ملحفه یی، پیراهنی، فاستونی و... را به تولید برساند. هزینه این واحد تولیدی بزرگ صنعتی از محل اعتبارات دولتی تامین شد. نساجی مازندران از سه کارخانه شماره یک، دو و سه تشکیل شده بود. در شماره یک واحد چیت سازی بود. در شماره دو منسوجات پرده یی، ملحفه یی، پیراهنی، فاستونی و... به تولید می رسید و کارخانه شماره سه که در سال 1356 از محل سرمایه شرکت و با مشارکت بانک صنعت و معدن به بهره برداری رسید، برای تولید نخ و منسوجات نخی و مصنوعی به کار گرفته شد. نساجی مازندران که روزگاری شمال کشور را به قطب نساجی کشور تبدیل کرده بود، در حال حاضر بخشی از آن به انبار شرکت سایپا تبدیل شده تا همواره خودروسازان مشتری پر و پا قرص برندهای شکست خورده ایران شوند و در کمین بمانند تا از سوله های آن که برای صدها نفر شغل ایجاد می کرد، به عنوان انبار خودرو با چند نفر نگهبان استفاده کنند. نساجی مازندران قائمشهر را که روستایی بیش نبود، تبدیل به شهری بزرگ کرد تا به غیر از مازندرانی ها کارگرانی از سراسر کشور به این شهرستان هجوم آورده و در آنجا سکنی گزینند تا به برکت وجود این کارخانه روزی خود و خانواده شان را دشت کنند. روند حرکت تولیدی در نساجی مازندران به گونه یی بوده که با فرسودگی ماشین آلات بخش های مختلف این سه کارخانه تعطیل شده و همواره قائمشهر را به محل اعتراض کارگران کارخانه نساجی تبدیل کرده است. شاید کمتر خانواده یی را در این شهرستان بتوان پیدا کرد که عضوی از آن در کارخانه نساجی فعالیت نداشته است. این کارخانه هم اکنون تنها گونی و کفن به تولید می رساند تا عملاً برند نساجی مازندران همچون دیگر برندهای به جا مانده از اوایل انقلاب به چشم خویش ببیند که جانش می رود.

نساجی مازندران که می توانست در بین تولیدکنندگان این صنعت در دنیا جایگاهی کسب کند اینک به شرکتی تبدیل شده که مدیرعامل آن باید هر روز به اعتراضات کارگری رسیدگی کند، ماشین آلات قدیمی را از خط تولید خارج کند و برای جایگزینی آن کاسه چه کنم چه کنم در دست گیرد و همچنین از دامی که شرکت های خودروساز و سایر سرمایه داران برای زمین های وسیع این کارخانه چیده اند راهی برای فرار بجوید. براساس اعلام وزارت صنایع و معادن قرار است سرمایه گذاران ترک برای احیای این برند راهی یک از عالی ترین استان های کشور شوند. که این موضوع نیز با اما و اگرهایی مواجه شده است. بخش خصوصی داخلی مدعی است سرمایه گذاران ترک برای احیای این واحد تولیدی دلاری را به ایران نمی آورند اما دولت می گوید ترک ها قرار است 100 میلیون دلار پول نقد با خود به کشورمان بیاورند تا برند نساجی مازندران را دوباره زنده کنند. نساجان داخلی مدعی اند که بخش خصوصی داخلی به راحتی می تواند این کارخانه را به روزگار خوش تولید بازگرداند. حال اینکه دولت چنین فرصتی را از آنها گرفته است. مرگ برند در صنعت نساجی تنها به نساجی مازندران ختم نشده است، کارخانه چیت ری (بافکار) نیز که یکی از قدیمی ترین واحدهای نساجی کشور به شمار می آید، دو سال پیش کاملاً تعطیل شد تا بنیاد جانبازان و مستضعفان که این کارخانه را به تصرف خود در آورده بود، اینک نه از محل تولید بلکه از محل فروش زمین های وسیع این کارخانه در حوالی بزرگراه بعثت درآمدی را کسب کند.
ارج

علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد ایران (1348 - 1341) در کتاب خاطراتش می گوید؛ "در آخرین سفری که به شوروی کردم به آقای نوویکو نایب نخست وزیر شوروی که قائم مقام کاسیگن نخست وزیر وقت شوروی بود، یک یخچال ایرانی (ارج) هدیه دادم. او فوق العاده خوشحال شد و به من تاکید کرد راننده خودش می آید تا یخچال را ببرد و تاکید کرد مبادا یخچال را به دفترش بفرستم." یخچال ایرانی در آن زمان به قدری شهرت یافته بود که یکی از بالاترین مقام های اجرایی آن کشور بزرگ از تصاحب آن ذوق زده شده و درخواست می کند محصولی را که ساخت ایران بر رویش درج شده، برای استفاده خانواده اش به منزل ببرد.
روزی که سیروس ارجمند در سال 1316 اولین و بزرگ ترین کارخانه تولید کننده لوازم خانگی ایران را وارد عرصه صنعت و اقتصاد کشور کرد، شاید نمی دانست 70 سال بعد مدیران وقت کشور تصمیم می گیرند زمین های این کارخانه را در جاده مخصوص کرج برای فعالیتی دیگر (؟،) در نظر بگیرند و این کارخانه را به شهرکی صنعتی در گرمسار استان تهران منتقل کنند. ارج که یکی از برندهای خوشنام ایران طی هفت دهه گذشته بوده، در سال 1316 با ساخت ابزار صنعتی به چرخه تولید گام نهاد و با تولید کولر آبی و یخچال به سوی ساخت لوازم خانگی پیش رفت. میرخانی رشتی درباره این شرکت می نویسد؛ "مدیرعامل ارج ایده مهندسی- صنعتی داشت و با روش های مهندسی کار می کرد." شاید به همین سبب بود که محصولات ارج نسبت به سایر رقبایش در بازار اقبال بیشتری به دست آورد. ارج پس از آنکه مصادره شد، به مانند سایر شرکت های مصادره یی زیرمجموعه سازمان صنایع ملی شد. در دهه 70 مدیران دولتی این شرکت با اختلاس 20 میلیارد تومانی پرونده مالی این شرکت را به فساد کشیدند تا برای مدتی ارج با حاشیه هایی روبه رو شود. پس از آن اختلاس ارج هرگز ارج نشد تا اینکه امروز به وضعیتی رسیده که قصد انتقال کارخانه آن را به سمنان دارند. ارج که بزرگ ترین برند لوازم خانگی کشور است، در حالی که می توانست بازارهای اروپایی را نیز به تسخیر خود درآورد، امروز به شرکتی تبدیل شده که حتی در داخل کشور جایگاه خود را رفته رفته از دست می دهد تا این برند در کنار سایر برندهای مرده به مجروحی بیمارستانی تبدیل شود که اگر پرستاران به او نرسند، این شرکت نیز به سرنوشت کفش های ملی، بلا و وین و نساجی مازندران و چیت ری تبدیل خواهد شد. ارج که روزگاری در بالاترین سطح فناوری محصول تولید می کرد امروز به شرکتی تبدیل شده که همان محصولات قدیمی خود را با تغییراتی به تولید رسانده و روانه بازار می کند.





در کنار ارج کارخانه آزمایش نیز که یکی از برندهای قدیمی کشور به شمار می آید، دچار چنین وضعیتی شده است. انگار فلسفه یی است تا شرکت های مصادره یی هرگز روز خوش نبینند. شاید پیشنهاد مدیرعامل یکی از این شرکت های مصادره یی مبنی بر سپردن برندها به وارثان بتواند پایانی بر این فلسفه شوم باشد.





پارس الکتریک

حاج محمدهاشم برخوردار سومین فرزند حاج محمدحسین در خانواده یی که چند نسل آن در یزد به تجارت مشغول بودند، در سال 1308 به دنیا آمد. خانواده برخوردار فوق العاده سنتی و مذهبی بودند. حاج محمدهاشم با توجه به سرمایه یی که سال ها از محل تجارت به دست آورد، از سال 41 تا 56 به همراه برادرش به سرمایه گذاری های صنعتی روی آوردند. کارخانه های پارس توشیبا، پارس شهاب، پارس الکتریک، باتری پارس، لوازم خانگی پارس و چندین واحد صنعتی را بنیانگذاری کردند تا هشت هزار نفر در این کارخانه ها مشغول کار شوند. پارس الکتریک نیز مصادره شد تا از طریق سازمان صنایع ملی به شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی (شستا) واگذار شود. از بین شرکای تجاری این شرکت تنها گروندیگ آلمان که در بین برندهای صوتی و تصویری برند درجه سوم اروپا به شمار می آمد، با این شرکت همکاری اش را ادامه داد.



گروندیگ چند سال پیش برای همیشه مرد و پارس الکتریک نتوانست مرده این برند را خریداری و به نام خود ثبت کند. از این رو برای تولید تلویزیون دست نیاز خود را به سمت کارخانه های کره یی (به غیر از برندهای معروف) دراز کرد که با یکی از قدیمی ترین برندهای صوتی و تصویری آسیا همکاری کند. پارس الکتریک در حالی که می رفت علاوه بر تولید تلویزیون های ال سی دی، لپ تاپ ایرانی را نیز وارد بازار کند، با تغییر ناگهانی مدیرعاملش مواجه شد تا مثل سایر برندها با آینده یی نامعلوم روبه رو شود. مدیرعامل این شرکت طی سال های گذشته چندین بار تغییر یافته که این عدم ثبات باعث شده 300 نفری که از خانواده هشت هزار نفری پارس باقی مانده همچنان برای آینده این شرکت نگران باشند. برندهایی که نام برده شد تنها چند نمونه از برندهای معروف کشور هستند که مرگ آنها نزدیک شده است. در کنار این برندها چندین نام بزرگ دیگر که می توانستند نام ایران را در صدر صنعت دنیا قرار دهند، امروز قرار است تغییر کاربری دهند یا احتمالاً برای کارکنان کارخانه یی دیگر به آپارتمان تبدیل شوند. هپکو اراک نمونه بارز این برند است که توسط برادران رضایی در دهه 50 پایه گذاری شد تا ماشین آلات معدنی مورد نیاز را برای استخراج معادن مس سرچشمه و کرومیت اسفندقه تامین کند. پس از انقلاب هپکو با بهره گیری از شرکایی همچون ولوو سوئد، کوماتسو ژاپن و لیبهر و... به همکاری خود ادامه داد تا به سبب تحریم ها تنها از همکاری با کاترپیلار باز بماند. برادران رضایی که از ایران رفتند، هپکو مانند سایر خودروسازان زیرمجموعه سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران شد. این شرکت که یکی از شاهرگ های حیاتی صنعت در استان مرکزی است با اجرای اصل 44 به بخش خصوصی واگذار شد تا بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت دولت اصلاحات بر صدر این شرکت مدیریت کند. حساسیت انتصاب این مدیر اصلاح طلب تا آنجا بالا بود که یکی از بزرگ ترین پیمانکاران قراردادهای خرید خود را از هپکو لغو کرد تا مورد غضب دولت نهم قرار نگیرد. هپکو با از دست دادن این مشتری انحصاری و بزرگ روزبه روز با مشکلات مالی عدیده یی مواجه شد و هرگز نتوانست کشتی به گل نشسته خود را به ساحل نجات برساند. هپکو که چهار برابر ولوو سوئد مساحت دارد پس از واگذاری به بخش خصوصی عملاً به برندی در حال احتضار تبدیل شد که این روزها نه می تواند محصولی به فروش برساند و نه اینکه آینده یی امیدوارکننده پیش روی خود ببیند. این شرکت در حالی می تواند رشد و توسعه خود را جشن بگیرد که معادن و راه سازی در کشور توسعه یابد. رکود آن فعالیت ها باعث شد بزرگ ترین و تنها سازنده ماشین آلات سنگین خاورمیانه روزگار خوشی نداشته باشد و بیم آن می رود با کاهش تولید، شمارگان تولیدش به چیزی در حد صفر کاهش یابد.در کنار هپکو، تراکتورسازی تبریز نیز از دیگر برندهایی است که تولید آن در حال حاضر به یک چهارم سال قبل کاهش یافته و با پنج هزار محصول به فروش نرفته همراه شده است. بیسکویت گرجی، کاشی ایران، کاشی سعدی، بینالود و شرکت پارس مینو از دیگر برندهای نامی کشور هستند که همچون سایر برندهای معتبر دیگر آینده نامعلوم خود را به نظاره نشسته اند.

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

متن کامل سخنان موسوی در اولین مصاحبه تصویری و اینترنتیMousavi's first internet interview: with full English translation


در اولین مصاحبه ویدیویی پس از انتخابات؛


موسوی: این حرکت یک حرکت آسیب ناپذیراست
میرحسین موسوی در اولین مصاحبه تصویری اش پس از انتخابات درباره مسایلی درباره "طرح وحدت ملی" از سوی گروه ها ، احزاب و چهره های سیاسی مطرح است ، توضیحات مهمی ارایه کرد.ا
وی با این توضیح که از طریق رسانه ها در جریان این مساله قرار گرفته است گفت که تاکنون هیچ تماس و یا گفت و گوی مستقیمی در این باره با او انجام نشده است و چنانچه موضوعی باشد آن را با مردم در میان خواهد گذاشت.ا
وی در بخشی از توضیحاتش با بیان این که بعضی از افراد پیشنهاد چنین طرحی را با نیت خیر ارایه می کنند ،در این باره گفت:" تا هنگامی که مساله بحران و مشکل در کشور قبول نشود، تا هنگامی که مردم کثیر و اکثریت مردم اغتشاشگر نامیده بشوند ، تا موقعی که مردم به حساب نیایند، تا موقعی که حق مردم قبول نشود برای تعیین سرنوشت خودشان، راه حل جامعی برای رفع مشکل پیدا نخواهد شد."ا
میرحسین موسوی همچنین با تشریح بیشتر درباره "زندگی کردن راه سبز امید" که در بیانیه شماره 13 او منتشر شده بود با اشاره به فعالیت های خود جوش هنری ، فرهنگی سیاسی و مذهبی که تا کنون در این راستا انجام شده و همچنین اهمیت نقش رسانه ها، گفت:" درحقیقت در اینجا مبارزه تبدیل به یک زندگی شده است، زندگی که ادامه دارد و هیچگاه توقف پذیر نیست، این طور نیست که بشود آن را در یک نقطه ای متوقف کرد. به همین دلیل این حرکت یک حرکت آسیب ناپذیر هم هست و در یک فضای گفت و گوی همگانی هم این حرکت ها تسریع می شود مسیرش و پیش می رود. "
متن کامل سخنان مهندس میرحسین موسوی در اولینمصاحبه تصویری و اینترنتی وی به این شرح است:ا


توضیح درباره طرح وحدت ملی


این اصطلاح به اشکال گوناگونی مطرح می شود که خوب است این موضوعات از همدیگر تفکیک شود. من در دیداری که بانمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس داشتم، بحث وحدت ملی را مطرح کردم که در آنجا قصد من از این اصطلاح بیشتر اشاره به یک حس و اراده جمعی بود که در طول انتخابات تشکیل شد که براساس پیوند با میراث تمدنی و منافع ملی خودمان در جهت سعادت و پیشرفت کشور بود و منظری که برای آینده گشوده می شد اهمیت پیدا می کرد و همه شاهد بودیم که علاقه ای در این باره در کشور ایجاد شده بود.ا
گمان می کنم حتی با توجه به مسایل بعد از انتخابات این سرمایه همچنان باید حفظ شود و سعی شود که تقویت شود ، وحدت ملی از این لحاظ فوق العاده برای ما مهم است و همه باید روی آن تکیه کنیم. در این جا منظور از وحدت ، وحدت بین همه اقشار است روشنفکران و مردم ، دانشجویان با مردم و قومیت ها مختلف با هم و فرهنگ های مختلف باهم است.ا
در استانه انتخابات زنجیره سبزی که میدان تجریش را به میدان راه آهن جوش داد یکی از بهترین مظاهر وحدت بود که همه اقشار مردم در آن شرکت کردند و این مساله در سراسر کشور ما موج پیدا کرد و بر اساس چنین تصوری ایده راه سبز امید شکل گرفت .ا
منتهی غیر از این موضوع مساله وحدت ملی در معانی دیگری هم بکار گرفته شد که بعد از مشکلات و مسایلی که در کشور پیش آمد که همگی بخوبی به آن وقوف داریم یک عده ای با انگیزه های گوناگون و گاه با انگیزه های خیر به دنبال این بودند که آیا می شود در گفت و گوهای افراد سیاسی می شود دامنه تنش ها را کم کردیا نه؟در این باره یک طرحی آقای هاشمی رفسنجانی داشتند یک موقعی هم بحث این شد که آیت الله مهدوی کنی در این باره نظریاتی دارند، کلن افراد گوناگونی در این باره اظهار نظر کردند. آن چه در این جا مهم است این که بنده تا بحال در این رابطه اظهار نظری نکرده ام با توجه به این معنا.ا
منتهی با توجه به شایعاتی که از بحث هایی که در این باره مطرح است من یک خاطره ای از حضرت امام دارم که نقل می کنم ، نکته ای در آن هست که بنده بر اساس آن عمل می کنم. برسر مساله مک فارلین که بحرانی ایجاد کرد و مردم هنوز نمی دانستند که مک فارلین به ایران آمده یا چه اتفاقی افتاده ، این که آیا ایشان محرمانه به ایران آمده و برگشته . ا
این موضوع اولین بار در یک روزنامه سوریه ای مطرح شد و در اینجا در بحثی که در میان سران سه قوه شکل گرفت گفته شد که این مساله به داخل کشور هم کشیده خواهد شد و با توجه به حسی که به مساله رابطه با آمریکا و گفت و گو با آمریکا وجود داشت طبیعی است که بحرانی را در داخل کشور ایجاد کند، روسای سه قوه که بنده هم در خدمتشان بودم به اتفاق رفتیم خدمت حضرت امام (ره) و با ایشان صبحتی داشتیم.ا
وقتی این مساله برای ایشان توضیح داده شد که چگونه ، چطور و به چه دلیلی اصلن این فرد با چه گروهی آمدند و رفتند و نتیجه چه بود و گفته شد که این مساله در یک روزنامه لبنانی یا سوریه ای مطرح شده و به ایران هم خواهد کشید، ایشان فرمودند که بروید و به مردم این مساله را بگویید، مردم باید در جریان باشند و یک مقداری هم بحث کردند در این رابطه . ا

وقتی که می خواستیم بلند شویم ایشان یک جمله فرمودند که همیشه به عنوان یک جمله ی طلایی و مهم در ذهن بنده مانده است. ایشان فرمودند؛ هیچ موقع کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید. که بنده این مساله در ذهنم باقی مانده است. ا
برای همین اگر گفت و گویی باشد، صحبتی باشد، بحث و موضوعی باشد طبیعتا به عنوان یک همراه این جریان عظیم با مردم آن را درمیان خواهم گذاشت و چیزی نخواهد بود که نتوانم از آن دفاع کنم. ا
طبیعی است که در این رابطه با توجه به ضعفی که رسانه های ما دارند و برعلیه راه سبز امید فعالیت می کنند و ما رسانه رسمی نداریم و تمام رسانه های ما محدود شده است ، خبرهایی که در این رابطه یا مسایلی شبیه به این منتشر می شود خوب است که مردم به این که خود این رسانه ها متعلق به چه جناحی هستند و با چه قصدی این اخبار را منتشر می کنند، انشالله توجه خواهند کرد. این می تواند به همه ما کمک کند که در یک فضای اندیشمندانه و پر از ارزش های مورد اعتقاد خودمان حرکت کنیم. ا

توضیح درباره این که آیا دیداریا تماسی در این باره با وی صورت گرفته است یا خیر؟


نه چنین صحبتی نشده است، البته من در جریان پیشنهادی که آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه مطرح کردند و بعد پیشنهاداتی که تعدادی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام به ایشان کردند، هستم و همچنین از طریق رسانه ها در جریان صحبت هایی هستم که انتساب داده می شود که آقای حضرت آیت الله مهدوی کنی و دیگران مطرح کرده اند. و گاهی هم دیده ام که دیگران و افرادی با نیت های خیر چنین مساله ای را مطرح می کنند، ولی تماس مستقیمی در این رابطه با بنده گرفته نشده و نه نامه نگاری صورت گرفته و نه مذاکره رسمی در این رابطه گرفته است. کلن در این رابطه کاری انجام نشده است.ا
درباره بیانیه شماره 13 و اینکه چگونه باید راه سبز امید را زندگی کنیم
ملت ما یک حرکت بزرگی را شروع کرده و ماهم همراهش هستیم که انشاالله در گرو همین جهتی باشم که مردم در آن حرکت می کنند. اگر دقت شود اوایل این اتفاقاتی که در کشور افتاد بحث بود که چگونه باید حرکت کنیم و جواب ما چه باید باشد که از دستاوردهای بزرگ انتخابات و انقلاب اسلامی بتوانیم بهره مند باشیم و آنها را ادامه بدهیم. ا
در این باره بحث حزب و جبهه و گروه های مختلف شد که مبارزات سیاسی تعریف شده در کشور یا در جهان مطرح بوده است ، ما فکر کردیم که آن نمی تواند مقصود و اهداف ما را برآورده کند و با تجربیات خود انتخابات خیلی همخوانی ندارد البته آن تجربیاتی که باهمدیگر داشتیم. ا
در این انتخابات ما دیدیم که خانواده ها ، گروه های سیاسی ، مذهبی ، هنری، فرهنگی و کلن هر کس در هرجایی که هست به شیوه خودش و بنا بر توانایی خودش کمک رساند و در این رابطه وارد این حرکت شد، در حقیقت دنباله هم بحثی است که داشتیم و مطرح شد که هر شهروند یک ستاد چنین کاری بصورت شبکه ای در کشور صورت گرفت.قدرت این حرکت هم از همین مساله نشات می گرفت نه از یک حرکت حزبی ، البته به این معنی نیست که احزاب موثر نبودند یا موثر نخواهند بود، نه آنها جایگاه خودشان را دارند و فوق العاده جایگاهشان ضروری است و ضرورت دارد که آنها هم همچنان فعالیت های خودشان را داشته باشند. ا
ولی برای ادامه این راه و رسیدن به اهداف و آرمانها که تحت عنوان "ایران پیشرفته" مطرح شده است در جهت برآورده کردن خواسته های مردم و در حقیقت استیفای حقوق مردم ، ما فکر کردیم که مساله خیلی با بازتابی گسترده تر با توجه به تجربه انتخابات می خواهد پی گرفته شود، که همانطور هم شد و همین طور هم اعلام شد. ا

در چنین نگاهی مهم نیست که هر کس چه قدر کمک می کند ، به چه شیوه ای کمک می کند، اصل این است که یک اراده و نیت همگانی در سطح کشور ایجاد شده و بشود ، حتی در یک خانواده و حتی یک فرد بتواند به تنهایی تا برسد به احزاب و گروه ها و تشکل هایی که سابقه دارند هر کس در چارچوب فعالیت های خود که در حال انجام است و با آن زندگی می کند بتواند به این حرکت عظیم کمک برساند. ا
بنده همیشه اعتقاد داشتم یک آدم روشن دلی ، پیرزنی یا پیرمردی فردی که اصلن به هیچ نوعی نمی تواند در این فعالیت ها شرکت داشته باشد در گوشه خانه اش یک دعایی می کند ما این را به عنوان یک فعالیت در داخل این شبکه قلمداد کنیم تا برسد به فعالیت هایی که سازمان یافته و منظمی که هست. ا
امروز ما شاهد این هستیم که بصورت غیر عادی و استثنایی خلاقیت های هنری در میان گروه ها و دسته های هنری صورت می گیرد، این ها هیچ کدام تابع یک حرکت حزبی نیست ولی متعلق به یک شبکه گسترده اجتماعی است، ما تعداد کلیپ ها و سرودهایی که داریم در این مدت ساخته شده و تعداد طرح ها یی که در این مدت نقاشی شده ، کاریکاتورهایی که داریم در این مدت کشیده شده اصلن با هیچ دوره تاریخی کشورمان قابل قیاس نیست و در حقیقت آنها هستند که محتوای گفت و گو و حرکت این موج و این راه عظیم را هدایت می کنند و پیش می برند. ا
این کار در داخل یک حزب صورت نگرفته است گاهی سه یا دو هنرمند باهم و یا در دسته های بزرگتر و کوچکتر در گوشه و کنار کشور و حتی در خارج از کشور به این راه کمک رسانده اند. همچنین گروه های مذهبی هستند ، هیات های مختلف ، هیات های خیریه و دسته های سیاسی و غیره . ا
درحقیقت در اینجا مبارزه تبدیل به یک زندگی شده است، زندگی که ادامه دارد و هیچگاه توقف پذیر نیست، این طور نیست که بشود آن را در یک نقطه ای متوقف کرد. به همین دلیل این حرکت یک حرکت آسیب ناپذیر هم هست و در یک فضای گفت و گوی همگانی هم این حرکت ها تسریع می شود مسیرش و پیش می رود. ا
از این لحاظ رسانه ها اهمیت فوق العاده ای دارند و زحمتی که کسانی در رسانه های ما می کشند قابل تقدیر است و بنده همین جا بازهم توصیه می کنم با توجه به این که ما هیچ وسیله ای را در اختیار نداریم به این ابزار و وسیله بیشتر توجه شود و از امکاناتش بیشتر استفاده شود، این معجزه ای است که ما در طول انتخابات و بعد از انتخابات دیده ایم که باید با توجه به موقعیتی که داریم از این وسیله استفاده کنیم. ا
طبیعتا فضای زندگی های فردی و اجتماعی را از طریق رسانه ها به هم پیوند می دهیم و یک حرکت عظیم و گسترده و قابل دوامی را ایجاد می کنیم. ا
یکی از دلایل تداوم همین حرکت به نظر بنده همین قضیه است که متعلق به یک گروه اندک یا حزب و یا جریان مبارزه با تمام ابعاد و جزییات نیست بلکه یک جریانی است آمیخته با آرمان ها و آمال و شیوه زندگی خود مردم. ا
ما می خواهیم از تفسیر این که آیه ای که "خانه های خود را قبله قرار دهید " الهام گرفته و این طور باشد که مردم در رجوع به شبکه وسیع اجتماعی و این تشکل های ریز و درشت خودشان که هر کدام ما در آنها چندین سهم و شرکت داریم در حقیقت این حرکت شکل و ادامه پیدا کند. ا

راه حل بحران چگونه بدست می آید؟
تا هنگامی که مساله بحران و مشکل در کشور قبول نشود، تا هنگامی که مردم کثیر و اکثریت مردم اغتشاشگر نامیده بشوند ، تا موقعی که مردم به حساب نیایند، تا موقعی که حق مردم قبول نشود برای تعیین سرنوشت خودشان، راه حل جامعی برای رفع مشکل پیدا نخواهد شد. ا
برای همین وحدت ملی در معنای دومی که بنده ذکر کردم که فعالیت ها و دسته ها و گروه ها می کنند در این رابطه که برخی با نیت خیر است فکر می کنم که این مساله ضرورت دارد که در هر حرکتی به مردم احترام گذاشته بشود ، اکثریت مردم رانده نشوند ، مردم همه با هم اند حتی آنهایی که عقاید دیگری دارند، این تفکیک و تجزیه را ما می کنیم و متاسفانه مردم را از همدیگر جدا می کنیم . ا
اصل این است که به مردم احترام گذاشته شود ، عقایدشان را قبول شود و این اصل که همه ما باید به قانون اساسی برگردیم و این که باید به حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان باید برگردیم ، آن موقع راه حل خیلی راحت پیدا می شود برای این مشکل
.
Mir Hossein Mousavi in his first video interview after the election: As long as the existence of the crisis in the country is denied, the majority of people are called outlaws and the right of people to decide their own destiny is not honored, there will not be any concrete solution for the current crisis.
Mir Hossein Mousavi in his first video interview after the election has provided important explanations regarding the issue of “National Unity” that has been discussed by different groups, parties and political figures. He mentioned that he also learned about this issue through media and that he was not contacted directly and if there is any news about this he will let people know.
In part of his remarks, Mousavi by pointing out that some individuals have proposed the “National Unity” plan with good intentions, said: “As long as the existence of the crisis in the country is denied, the majority of people are called outlaws and deceived and are not being considered and the right of people to decide their own destiny is not honoured, there will not be any concrete solution for the current crisis.”
Mir Hossein Mousavi also explained more about “living the Green Path of Hope” which he mentioned in his statement # 13 and by pointing out people’s spontaneous artistic, cultural, political and religious activities so far and also the importance of the role of media, said: “In fact today the battle has turned into life; life that cannot be stopped; and for that reason this movement is invincible. In a public dialogue atmosphere, this “life” will evolve and progress. Therefore the issue of media is of extraordinary importance, and given the fact that we don’t have access to the conventional media, I recommend that more attention be paid to the virtual media.”
Full English translation of Mir Hossein Mousavi’s remarks in his first video and internet interview is as follows:


Explaining the “National Unity” plan


This phrase has been used in media in different ways and it is good to separate them from each other. In the meeting that I had with the members of the minority fraction (reformist) of the parliament, I discussed the issue of “National Unity”. In that discussion my intention to use this phrase was more in a sense of a public will that has been strengthened during the election campaign based on our heritage and old civilization and common national interests and the message of a better future and prosperity and progress of our country, so the issue of “National Unity” was important in that regards; and we all witnessed the enthusiasm that had been created in the country regarding this issue.
I believe that even after the post-election events, this asset (National Unity) should still be preserved and we should try to strengthen it. National Unity is extremely important to all of us and we all must focus on it. In this case the interpretation of Unity, is the unity among all people of all classes; unity between intellectuals, students, different ethnic and cultural groups.

During the election campaign the human chain that connected North of Tehran to South of Tehran was one of the best aspects of National Unity among all classes of people who had participated in that event, and this has created a wave all over the country and according to such a picture the idea of “Green Path of Hope” was shaped.
However besides this case “National Unity” has been used with different meanings and after the recent events that happened in the country which we all are very well aware of them, a number of individuals with different intentions and some with good intentions have been trying to find a way to lower the tension between the political figures by dialogue and discussions. There is a proposal by Ayatollah Hashemi-Rafsanjani; also there were discussions that Ayatollah Mahdavi-Kani also has ideas about this issue and generally different individuals have been commenting regarding this issue. What is important is that I have not commented on this issue yet.
However considering the rumors that are spreading regarding the discussions in this matter, I have a memory from Imam [Khomeini] that I quote; and there is a point in this memory that I will act according to that point. During McFarlane story (Iran-Contra affair), which caused a crisis and people did not know if McFarlane had come to Iran or what had happened, whether he had come to Iran secretly and had returned [to US]. This issue was first reported by a Syrian newspaper and in the debate among the heads of the three branched of the government it had been mentioned that this case would have been drawn into the country and given the sensitivity about the issue of relations to US and talking with US, it would have been apparent that it could have caused a crisis in the country, so the heads of the three branches of the government and I went to Imam [Khomeini] and asked for his advice. When the case was explained to Imam Khomeini on how and why, and with what group this person had come and left, and what was the outcome of his trip and it was also mentioned that this case had been reported by a Lebanese or Syrian newspaper and would have been drown inside the country as well; Imam said: “go and let the people know about this issue, people should be informed” and also discussed this issue a bit. When we were leaving, Imam Khomeini added a sentence that I have always remembered in my mind as a golden and important sentence. He said: “never do such that you won’t be able to explain it to people.” and I have remembered this in my mind. Therefore if there is going to be any talk, discussion, debate or issue, naturally as a companion of this great movement, I will share it with the people and it won’t be such that I cannot defend it. It would be wise that regarding this matter or similar cases, given the incompetence of the domestic media and the fact that they are working against the Green Path of Hope, and that we don’t have a conventional media and all of our media have been restricted, people be vigilant on which media is spreading these news by considering their direction and their party affiliation and their possible intensions. This can help us to move in a thoughtful atmosphere that is according to our own values.
Explaining whether you have been contacted or visited regarding this issue

No, there have been no such discussions. However I am aware of Ayatollah Hashemi-Rafsanajani’s proposal that he had mentioned during the Friday Prayer as well as the suggestions that some of the members of the Expediency Council shared with him; and also through media, I am aware of the remarks that are claimed to be made by Ayatollah Mahdavi-Kani and others. Also I sometimes have witnessed that others with good intentions have raised such issues, but there has been no direct contact with me regarding this and there has been no correspondence and no official talks. In general nothing has been done regarding this issue.
In the 13th statement you have mentioned that we must embed our socio-political achievements into our lives and into our struggle. You had a sentence: “we must live the green path of hope.” Although this is very elegant phrase, it may come across as ambiguous in some case, can you elaborate on that?
Our nation has started a massive movement and we are involved in it too. Hopefully [if God is willing] I will continue toward this very direction that people are marching on. If we look carefully, early on when these incidents happened in the country, there were discussion on how to move, and what should our response be so that we can benefit from big achievements of the elections and the Islamic revolution and continue it. There were discussions on creation of parties, or fronts, or other groups all within the frameworks of political campaigns inside the country or as they are defined internationally. We thought that none of these can fulfill our goals and purposes. We saw that none of these constructs were coherent with the experiences that we had prior to the election, and of course the [same] experiences that we had together.
In this election, we saw that families, political, religious, artistic, cultural groups, and in general anyone anywhere according to their own methodology and capability helped out and entered the movement. In fact this was a continuation of our discussions earlier that every citizen would ‘stand as a campaign headquarters’. An action like that led to a national network. Actually, it was this very phenomenon that was the source of strength for this movement. The movement did not get its power from a political party. This does not mean that parties were not influential, or will not have an affect. No. Parties would always maintain their own standing, and their position is of key importance and will remain a necessity. They must continue with their own activities. However, we thought to continue on this path, and to achieve our goals and ideals under the banner of “advance Iran”, and to fulfill people’s demands, and achieving the full realization people’s rights, we must continue on under something much more inclusive and encompassing [from a single party] specially under the knowledge from the experiences [of unity] prior to the elections. And we did continue in such a manner and we announced it too.
In such a perspective it is unimportant how much every person can contribute, or how they contribute. The important thing is that there will be a national will that would remain. From only one person in one family, to large parties and political groups and fronts with experience, everyone would be able to send help to this massive movement in the framework of their own daily activities. I have always believed that a even a blind person, an old woman, old man, or someone who cannot possibly attend any of political activities, if from the corner of their own homes they send a prayer, we can consider it as an activity inside this network, let alone all the organized activism of large political groups.
Today we stand witness to a unique and exeptional blooming of creativity among our artistic groups. None of these belong to a movement of a party. Instead they belong to a large social network. We have numerous clips, and anthems were created not to mention countless paintings, drawings and cartoons. The extent of the flow of this creativity is not comparable to any period of our history. These are the bulk and the essence of the movement. These are what create the content of dialogues of this huge wave and this massive movement. They guide it and push it forward. This does not happen in a framework of party or any one political front. At times, two or three artists come together, or in larger or smaller groups, on corners of our country and even outside of our country, they have come together to send their help. There are joined by religious groups, religious gatherings, charity organizations and other political groups.

In fact here, the struggle has become a way of life, a life that continues and is unstoppable. It is not the case that you can constrain it at a point. As a result this movement is a movement that cannot be harmed. In an environment of collective dialogue and discussion these movements would be ever more encouraged and push themselves forward. In this regards, the media are of key importance. The labor that people pull in our media is honorable and much appreciated. Here, I emphasize yet again that considering that we do not have any media at all, we must pay more attention to such means and tools [of communication], and benefit more from them. This is a miracle that we have seen during and after the elections, and considering our current situation we must take advantage of such tools. Naturally, we are connecting the individual and the social environments through the media and all the while we are creating a enormous movement with large span, and a long range.
The fact is that this movement does not belong to any one small group, party or political current, neither does it follow a specific detail oriented struggle nor is it a fully oppositional movement. This movement is one that is a current that is blended into dreams, ideals, and style of lives of our own people. That is why it is very sustainable.
We want get inspiration from readings of Quron that say: “Make your own homes a Kaaba” (Kaaba: All Muslims around the world face the Kaaba during prayers, no matter where they are.) It must be that people in referring to this expansive social network, in their own large and small groups, each contribute their own share to the movement, so that the movement can maintain shape and continue.

How can we find a solution to the crisis?

Until we accept that we have a problem and are in a crisis, until the larger group of majority of people is labeled as disturbance, until people are not counted in the equations [of power] and until the rights of people to determine their own destinies is not accepted, we can not find a universal solution to our problem.
For this reason our national unity, as I referred to it in second meaning that I introduced earlier, which contains the activities, the groups and crowds of people. In this regards that these gatherings are with good intentions I think it is necessary that in every movement people be respected, that majority is not alienated. People are together, even those of them who have different views, it is us who analyze them and impose the differences. Unfortunately we separate the people from on another. The maxim here is that people should be respected. Their perspectives and ideas should be accepted. We must return to these fundamental rules. We must rely on the fundamental that we must return to the constitution and we must insist on fundamental that: "governance of people over their own destinies." Only then we can easily find a solution to this problem.


۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

یکی ار پرسنل صدا و سیما:زمانیکه موسوی وارد استودیو شد ...



ناگفته های پشت پرده
برنامه مناظره های انتخاباتی


من یکی از پرسنل صدا وسیما هستم. هدفم از این افشاگری ناچیز، کمک به اطلاع رسانی به ملت شریف ایران است
از زمان مناظره های انتخاباتی 2 مورد را به اطلاع میرسانم:

1- زمانیکه موسوی وارد استودیو شد، مسیر را طوری طراحی کرده بودند که از مقابل احمدی نژاد که قبلا در استودیو حاضر شده بود بگذرد و تصویر همسرش را که مربوط به سالیان بسیار دور و بدون حجاب اسلامی بود روی میز احمدی نژاد ملاحظه کند. این صحنه سازی برای مرعوب کردن موسوی ترتیب داده شده بود که نتیجه عکس داد.
2- همچنین زمانی که محسن رضایی برای مناظره به استودیو وارد شد احمدی نژاد با تهدید وی اظهار داشت که قصد طرح فرار پسر وی به امریکا و پیوستن به سازمان "ناسا" را در مناظره دارد. در پاسخ به این تهدید، محسن رضایی اظهار داشت: اشکالی ندارد اتفاقا من هم قصد دارم درباره پرونده 2 سال بستری و مراقبت های ویژه را طرح کنم و از خودتان در این باره توضیح بخواهم! بالاخره بد نیست مردم این مسائل را هم بدانند.

Source: http://www.peiknet.com/1388/06mehr/25/PAGE/34MONAZEREH.htm

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

ترابی: با انتشار مصاحبه‌های دروغین با نمایندگان می‌خواهند فضا را علیه موسوی جلوه دهند


پارلمان‌نیوز: عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس با تکذیب گفتگوهای منتشر شده به نقل از او بر سایت موج قانون گفت:« برخی می‌خواهند راست یا دروغ علیه موسوی مطلب منتشر کرده و فضا را علیه او جلوه دهند.»




نصرالله ترابی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، اظهار داشت:«سایت خبری جدیدی به دستور برخی از تندروها و افراطیون اصولگرا راه اندازی شده که گرچه نام موج قانون را با خود دارد اما پر از بی‌قانونی است.»



وی ادامه داد:«این سایت مصاحبه‌ای به نقل از نماینده سمنان منتشر کرده و عکس من را برای آن منتشر کرده است.»



نماینده اصلاح‌طلب مردم شهرکرد با بیان اینکه این سایت به نقل از نماینده سمنان خبر زده که موسوی باید محاکمه شود، افزود:«تاکنون با چند نماینده صحبت کردم که همگی مصاحبه‌های خود را با این سایت تکذیب کرده‌اند.»



وی تاکید کرد:«جای تعجب دارد که سایتی که نام خود را قانون می‌گذارد، بی‌قانونی را سر لوحه خود قرار داده است.»



ترابی خاطر نشان کرد:«می‌خواهند راست یا دروغ فضایی علیه موسوی ایجاد کنند به همین دلیل از قول نمایندگان دروغ می‌نویسند.»


۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

فیس بوک میر حسین موسوی :جمهوری اسلامی آزاد باید گردد


"قانون اساسی ظرفیت خوابیده دارد، باید آن را احیا کنیم." شعار موسوی این است: "جمهوری اسلامی آزاد باید گردد.نه شرقی نه غربی دولت سبز ملی" یعنی عدم نظارت استصوابی. تشکیل هیات منصفه سیاسی. حق آزادی بیان. رسانه های آزاد. تامین حقوق اقلیت ها و اقوام. آزادی زندانیان و خروج از فضای امنیتی برای احساس امنیت عمومی.ا

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

درخواست خانه سينما برای رفع ممنوعیت خروج معتمد آريا





به دنبال ممانعت از سفر فاطمه معتمد آریا بازیگر و مجتبی میرتهماسب مستندساز ایرانی به آمریکا، محمدمهدی عسگرپور مدیرعامل خانه سینما، روز شنبه از مسئولان کشور درخواست کرد تا در فرصت باقی مانده مشکل این دو هنرمند حل شود.

خانم معتمدآریا و آقای میرتهماسب قرار بود روز پنجشنبه برای شرکت در برنامه «از نزدیک و شخصی» در حاشیه مراسم اسکار به آمریکا سفر کنند که با ممانعت نیروهای امنیتی در فرودگاه امام خمینی تهران روبهرو شدند.
محمد مهدی عسگرپور از نمایندگان سینمای ایران در اسکار که در حال حاضر در آمریکا به سر میبرد در گفتوگو با ایسنا گفته است: «فاطمه معتمدآریا از چهره های شناخته شده در میان مردم است و در فرودگاه مردمی كه این اتفاق را میبینند، این موضوعات را به عنوان مشكلات غیرسیاسی نمی گذارند.»
آقای عسگرپور در ادامه مصاحبه خود با ایسنا از مسئولان كشور، رئیس جمهوری، وزیر ارشاد و معاونت سینمایی درخواست كرده که این مشكل را به گونهای حل کنند تا هر دو هنرمند امکان حضور در آمريکا را بيابند.
آقای عسگرپور در پایان این مصاحبه درباره بازتاب این اتفاق در فضای اسکار گفته است که این موضوع اثرات خوبی در آن فضا نداشت و تأکید کرد: «سعی كردیم ماجرا به یک فضای سیاسی تبدیل نشود.»
گذرنامه های خانم معتمدآریا و آقای میرتهماسب روز پنجشنبه در آخرین مراحل بازبینی توسط مأموران مستقر در فرودگاه امام خمینی تهران ضبط شده است و مأموران مستقر در فرودگاه بدون هیچ توضیح و تنها با نشان دادن حکمی به آنها اعلام کردهاند که اجازه خروج از ایران را ندارند.
این درحالی است که محمدمهدی عسگرپور، ابراهیم حاتمی كیا، سیدرضا میركریمی، رخشان بنی اعتماد، امین تارخ، فرهادی توحیدی، مجتبی راعی و علیرضا رئیسیان دیگر سینماگرانی كه به نمایندگی از سینمای ایران به برنامه «از نزدیک و شخصی» دعوت شده بودند، بدون هیچ مسئله ای خاک ایران را به مقصد آمریکا ترک کردند.
گفته می شود ضبط گذرنامه خانم معتمد آريا و آقای ميرتهماسب به دلیل حمایت این دو هنرمند از ميرحسين موسوی در جریان دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفته است، با اين حال، هنوز مقامات مسئول در باره علت ممنوع الخروج شدن اين دو اظهار نظری نکرده اند.
در برنامه «از نزديک و شخصی» که به بررسی سينمای ايران اختصاص دارد، هشت فیلم از ایران به نمایش درمی آيد و جلسه نقد و بررسی فيلم ها با حضور برخی از عوامل سازنده برگزار می شود.
اين برنامه که با همکاری آکادمی اسکار و آرشيو فيلم و تل ويزيون يو سی ال از روز جمعه آغاز شده، يک هفته ادامه خواهد داشت.

یاهو به جاسوسی برای ایران متهم شد


كد خبر: 13780 تاريخ انتشار: 18 مهر 1388 ساعت 16:47 نسخه چاپي


ارسال به دوستان یاهو به جاسوسی برای ایران متهم شد

روزنامه "كوریره دلاسرا" ایتالیا در مطلبی با عنوان "یاهو، جاسوس ایران" مدعی شد : شركت اینترنتی "یاهو" اطلاعات مربوط به كاربران ایرانی خود را كه در جریان اعتراض های پس ازانتخابات نقش داشتند در اختیار مقامات ایرانی قرار داده است.

به گزارش ایرنا، كوریره دلاسرا روز شنبه به نقل از سایت آمریكایی "Zdnet" نوشت: شمار اطلاعات ارائه شده توسط "یاهو" به مقامات ایران به حدود 200 هزار كاربر ایرانی می رسد.

به نوشته این روزنامه ایتالیایی، خبر سایت اینترنتی"Zdnet" ابتدا توسط یك وبلاگ دانشجویی فارسی زبان منتشر شده بود كه پس ازگذشت چند ساعت شركت یاهو ضمن تكذیب آن، هرگونه ارتباط اطلاعاتی با ایران را رد و برخط مشی خود پیرامون اعتقاد به حریم خصوصی افراد تاكید نمود.
كوریره دلاسرا اضافه كرد: به عقیده منابع ایرانی، یاهو این اطلاعات را دراختیار مقامات تهران قرار داد تا مانع فیلتر شدن سایت خود در ایران شود.

این روزنامه همچنین مدعی شد: به عقیده منابع ایرانی، با توجه به اینكه مخالفین دولت ایران بگونه گسترده ای از شبكه اینترنتی برای فعالیت های مربوط به سازماندهی خود استفاده می كرد، مقامات مرتبط با این بخش در ایران سعی كردند با هدف جلوگیری از برگزاری و هماهنگی تظاهرات از سایت های گوگل و یاهو استفاده نمایند
كوریره دلاسرا ادعا كرد: یاهو 200 هزار آدرس پست الكترونیكی خود را به شرط اینكه این سایت در ایران فیلتر نشود به تهران هدیه كرد
به نوشته این روزنامه، این خبر بار دیگر سایه ای بر یاهو و گوگل انداخت كه سابقه اطاعت پذیری از رژیم های غیردمكراتیك را دارند.

كوریره دلاسرا افزود: فارغ از درستی یا نادرستی این خبر، باید یادآور شد كه یاهو و گوگل درگذشته نیز چنین اقدامی انجام داده و هر دو سایت با كشور چین درموردی مشابه به توافق رسیده بودند.
این روزنامه نوشت: سایت یاهو چند سال پیش درجریان زندانی شدن "ونگ ایكسیامنگ" و " شی تائو" دو تن ازمخالفان دولت چین نقش داشته و كار خود را با ذكر این جمله كه "ما طبق محدودیت های قانون محلی اقدام می كنیم" توجیه كرد.
در همین حال پس از ادعای روزنامه كوریره دلاسرا ،پایگاه اطلاع رسانی نشریه فرانسوی "نوول اوبزرواتور" نوشت: شركت یاهو؛ اظهارات جنبش مخالفان دولت ایران را در مورد دادن اسامی 200 هزار وبلاگ نویس به دولت آن كشور ، تكذیب كرد.

نوول اوبزرواتور روز شنبه نوشت: یاهو، روز جمعه اتهامات مطرح شده در یكی از وبلاگ های متعلق به مخالفان را كه این شركت را متهم كرده است، پس از انتخابات نام و اطلاعات 200 هزار تن از كاربران خود را در اختیار دولت گذاشته است، تكذیب كرد.

نوول ابزرواتور در پایان افزود:مقامات شركت یاهو ضمن تكذیب هرگونه ارتباط اطلاعاتی با ایران برخط مشی خود پیرامون اعتقاد به حریم خصوصی افراد تاكید نموده و گفته اند كه ما جاسوس ایران نیستیم.


۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

در فیس بوک میر حسین موسوی:اصول و نکاتی مهم در مورد شبکه و کار گروهی و تشکیلاتی(لطفا برای آگاهی بیشتر مطالعه کنید رسانه شمایید)

 لینک دانلود: http://www.4shared.com/file/131745593/7a3df656/shabake.html
راه سبز امید؛ این نام تشکیلاتی است که قرار است حامیان موسوی و کروبی و سایر معترضان به نتیجه انتخابات و در نهایت معترضان به وضع موجود را در قالب شبکه های اجتماعی سازمان دهد. این یادداشت، توضیحاتی ساده و عملی در مورد مفهوم مهم «شبکه» است که گمان می رود در گسترش عملی تشکیلات راه سبز امید، مفید و موثر باشد. هدف این است که برای دوستانی که فکر میکنند که نمیدانند شبکه سازی چیست و تشکیلات شبکه ای چگونه رشد میکند، توضیحاتی ساده و ابتدایی ارائه شود. در این مقاله بیشتر بر مسایل شکلی در امر شبکه سازی تکیه شده است و بخش اندکی به محتوای مطالبات جنبش اختصاص یافته است، اما با وجود تلاش فراوان برای خلاصه نویسی، حجم مطلب قدری زیاد شد؛ به همین دلیل توصیه میشود در فرصتی مناسب مطالعه شود. کافی است پاراگرافهای آغازین را که بیشتر به مسائل تئوریک اختصاص دارد، با حوصله خوانده شود، بخشهای میانی و پایانی، حاوی مطالبی ملموس و عینی است که ساده و قابل فهم اند. از دریافت نقد و نظر و هر نوع پشتیبانی دوستان آگاه و مطلع استقبال میشود
شبکه چیست؟

در ساده ترین بیان میتوان شبکه را یک شکل یا فرم خاص از رابطه بین تعدادی کنشگر دانست، که بیشتر در جوامع پیچیده و برخوردار از تکنولوژی ارتباطات به چشم میخورد. شبکه های اجتماعی به صورت شاخه ای و درختی خود را بازتولید کرده و گسترش می یابند و عرصه های اجتماعی را در بر میگیرند، اما در عین پوشش گسترده، پایه روابط شبکه ای، «فرد» است. در شبکه های پیچیده امروزی، با ایجاد عرصه یا پهنه شبکه ای (دنیای کوچک) فضایی برای پیچیده تر کردن روابط و ایجاد پیوندهایی علاوه بر ارتباطهای شاخه ای فراهم میگردد و شبکه از حالت دو بعدی و خطی به حالت فضایی میرسد. باید توجه داشت که شبکه در اساس، شکل یا فرمی است که میتواند کیفیت و سرعت ارتباطات انسانی را به حداکثر برساند و خود لزوما دربردارنده محتوای خاصی نیست، هرچند برای برخی اعمال اجتماعی مناسبتر است و تاحدی بر محتوای اطلاعات و داده هایی که در شبکه ها رد و بدل میشود، اثر میگذارد؛ یعنی ممکن است برای انتقال هر نوع دلخواه از اطلاعات، بهترین گزینه نباشد. شبکه و شبکه سازی تعاریف و ویژگی های متعددی دارند که در ادامه با ذکر مثالهایی به تعدادی از مهم ترین ویژگی های آن اشاره میشود
یک – برنامه مشخص و شفاف یا هدف مشترک : در شبکه ها یک هدف مشترک مشخص یا برنامه ای کاری محوریت دارد و رهبر یا رئیس اهمیت چندانی ندارد. در شبکه هرگز با فرمان، دستور، امر یا فصل الخطاب مواجه نیستیم، بنا براین هرگز در حالت اطاعت قرار نمیگیریم؛ به همین دلیل است که میتوانیم قدرتی پراکنده را به سرعت و بدون مقاومت، در زمان و مکان لازم، متمرکز و اعمال کنیم؛ قدرت هر شبکه در توانایی آن برای قبض و بسط سریع است. ساختار شبکه ای معمولا بستر مناسبی برای تعالیم ایدئولوژیک نیست و به همین دلیل بر مفاهیم دشمن و دشمن شناسی چندان تکیه نمیشود. برنامه شامل هدف و راه های رسیدن به آن است و تا حد امکان باز و انعطاف پذیر یا حداقلی است. بدین ترتیب شبکه این امکان را فراهم می آورد که اعضایی با ترجیحات و علایق گوناگون برای تحقق خواستی مشترک اقدام کنند و نقطه قوت شبکه در همین اقدام جمعی است. به عنوان مثال میتوان از شبکه های هرمی نام برد که اغلب ما با آن آشنایی داریم. در این شبکه ها که با هدف کسب درآمد یا تجارت الکترونیک ایجاد میشوند، افرادی با عقاید مذهبی گوناگون مقادیری پول و اطلاعات را در بین خود به گردش در می آوردند و از تعالیم ایدئولوژیک، رهبر و دشمن خبری نیست. در روابط شبکه ای یک برنامه مختصر و شفاف محور کار قرار میگیرد که اصول مشخصی دارد و قابل فهم است و تعبیر و تفسیرهای متناقض و متعارض در آن امکان پذیر نیست. ذکر یک مثال این بحث را روشنتر خواهد کرد: فرض کنید هوادار جنبشی هستید که معتقد به مبارزه بی خشونت و مسالمت آمیز است. دوستی پرشور که به صداقت و هوش او اطمینان دارید پیشنهادی ارائه میکند که کاملا منطقی و عملی است و هیچ خطری برای گروه ندارد. پیشنهاد او، طرحی است برای منفجر کردن یک پمپ بنزین، که صاحب آن یکی از بدنام ترین سردسته های گروه مخالف یا «دشمن» است. با توجه به شناخت اعضا از برنامه شبکه و فهم کامل آن، به راحتی و بدون نیاز به سوال کردن از «رهبر مطلق» یا «مقامات بالا» این طرح رد میشود. در عوض به خاطر ارتباط سریع و دسترسی بالا و انعطاف پذیری برنامه، اگر هر ایده و طرح ابتکاری در شبکه مطرح شود، پس از بحث و استدلال، در دستور کار تمام اعضا و گروه های مرتبط قرار میگیرد
دو – اعضای توانمند: یکی از ملزومات شبکه های اجتماعی موفق، اعضای توانمند است. در اعتراضات پس از انتخابات 22 خرداد مشاهده کردیم که شهروندانی که بدون نیاز به قیم، تظاهرات میکردند و خود از آن فیلم و گزارش تهیه میکردند و خود برای تجمع بعدی زمان و مکان تعیین میکردند، در برابر یک دولت مجهز، انحصارطلب و خشن به راحتی مقاومت کردند و اساس مشروعیت آن را زیر سوال بردند. شهروندان توانمند و آگاه را نمیتوان به انقیاد در آورد، اما برای اینکه شهروندان بتوانند بر امورات خود مسلط شوند، باید به صورتی هدفمند و سازماندهی شده، قدرت به شدت متمرکز و مطلقه را که در مراکز محدود به شدت فشرده و متراکم شده است، استخراج کنند و زمام امور خود را به دست گیرند. برای همین کار استفاده از پلتفرم شبکه پیشنهاد شده است. به طور خلاصه، حالا که همه میدانند چه نمیخواهند و در این نخواستن مشترک هستند، برای عینیت بخشیدن به چیزی که میخواهند و برای رسیدن به وضعیت مطلوب دست به عمل جمعی میزنند. یک مثال از شبکه های موفق و گسترده در این زمینه، انجمن های دوازده قدمی ترک اعتیاد است. اعضای این انجمن ها که امروزه در تمام جهان گسترش یافته است، پس از این که دریافتند که نمیخواهند اسیر مواد مخدر باشند، به صورت شبکه هایی اجتماعی با هم ارتباط برقرار کردند تا با کمک خود اعضا، ترک کنند و پاک بمانند. این افراد پس از این که از طریق ترک مواد، بیماری خود را شناختند و به اصطلاح توانمند شدند، برای کشتن قاچاقچیان و معتادان اسلحه جمع نمیکنند یا به معتادان دیگر دستور نمیدهند که ترک کنند. بلکه از توانایی و تجربیات خود برای اطلاع رسانی و توانمند سازی یکدیگر، و کمک رایگان به سایر معتادان مایل به ترک، و توانمند ساختن آنان استفاده میکنند و به این ترتیب شبکه گسترش می یابد. در این شبکه ها، مذهب، باورهای سیاسی، جنسیت و نژاد هیچ دخالتی ندارد، هدف مشترک، ترک کردن و عدم مصرف مجدد است. این هم یک مثال دیگر بود که نشان میداد افرادی با بیشترین تنوع و تکثر ممکن میتوانند برای هدف و برنامه ای مشترک همیاری کنند

باید توجه داشت که توانمند بودن، یک شرط ورود به شبکه نیست. اگر بنا بر فعالیت شبکه ای باشد، گذاشتن هر نوع شرط و محدودیت و تعیین صلاحیت داوطلبان، موجب ضعف شبکه خواهد شد. بنا براین منظور از نیاز به داشتن افراد توانمند این است که گسترش و رشد شبکه، نیاز به افرادی ماهر و خلاق دارد که از توانایی های فردی و اجتماعی بهره مند باشند و بتوانند به سایر اعضا کمک کنند؛ مجموعه ای از افراد بله قربان گو و منفعل، اندوخته مناسبی برای یک شبکه اجتماعی نیست. اما این از صفات شبکه است که سبب میشود توانایی ها و مهارت های افراد، برای کل شبکه به اشتراک گذاشته شود و هر کس به فرصتی برای شناخت توانایی ها بالقوه خود و ارتقای آنها دسترسی داشته باشد
سه – شخصی شدن برنامه: در عین حالی که بسیاری از اتصالات و روابط در شبکه های اجتماعی غیر شخصی است، به علت علاقه یا احساس نیاز اعضاء ، برنامه کاری شبکه، جزئی از زندگی شخصی هر یک از اعضا میشود. اکثر کسانی که عضو شبکه های هرمی بوده اند یا با اعضای موفق این شبکه ها آشنایی دارند، مشاهده کرده اند که این افراد چقدر برای گسترش شبکه یا همان زیرمجموعه های خود سمج و پیگیر بودند. آنها با پیگیری و سماجت اغلب اعضای خانواده، دوستان، همسایگان، همکلاسی ها، دوستان والدین و هر شخص دیگری را با چرب زبانی و حوصله جذب شبکه میکردند، اما در همان حال تعداد زیادی از اعضای شبکه را نمیشناختند. شخصی شدن برنامه، که معمولا از احساس نیاز یا از حس مسئولیت پذیری ناشی میشود، تحرک و چابکی فراوانی به شبکه میبخشد و آن را از هر دولتی قوی تر میسازد. یک عنصر حقوق بگیر دولت هرگز برای پیشبرد کار اداره ی مطبوع خود از ماشین شخصی خود استفاده نمیکند. یا اگر یکی از تجهیزات اداری اش خراب شود، هرگز برای تعمیر یا جایگزین کردن آن به بازار نمیرود، بلکه به یک مقام ارشد خود نامه اداری مینویسد و تقاضای اداری خود را مطرح میکند. این نامه اداری باید از مراحلی بگذرد و سیر اداری خود را در چند روز طی کند تا هدف آن محقق شود اما یک عضو مسئولیت پذیر در یک شبکه، برای پیشبرد هدف شبکه که در عین حال مورد علاقه شخصی خود او هم هست، از امکانات شخصی خود استفاده میکند و هزینه آن را میپردازد. همان طوری که در نماز جمعه معروف رفسنجانی، بیش از یک میلیون شهروند با هزینه خود از نقاط مختلف شهر به دانشگاه تهران آمدند در حالی که نمازگزاران کلاسیک، مجانی و با اتوبوسهای شرکت واحد به محل نماز جمعه «آورده میشوند»ا
چهار – ارتباط و اتصال پیوسته و پیچیده: قدرت و پویایی شبکه در سرعت ارتباط گیری آن است. گفته شد که در شبکه ها خبری از دستور جناب رئیس یا فرمان رهبر والا مقام و اطاعت زیردستان نیست. هر عضو یک رهبر و رهبران، خود اعضایی ساده در شبکه هستند. پس آن چه مهم است اطلاع رسانی سریع و دقیق است، به خصوص در شرایطی که تکنولوژی ارتباطات مرزها را ازمیان برداشته است. به عنوان مثال صفحه فیسبوک آقای موسوی توسط تعدادی از هواداران ایشان در آلمان اداره میشود. در این شرایط میتوان هوادارانی را در نظر آورد که ممکن است در تهران، در نزدیکی منزل موسوی زندگی می کنند، اما با چند کلیک و کسب اطلاعات از فیسبوک وی، از شرکت وی در نماز جمعه مطلع شوند! این است جادوی عصر اطلاعات که از حیات اجتماعی انسانها مکان زدایی کرده است. اما این نکته نباید موجب تکیه صرف بر اینترنت شود؛ شبکه سازی با انعطاف و نرمش، ابتدا بر هر وسیله ارتباط جمعی موجود و در دسترس تکیه میکند و پس از تثبیت و گسترش، نیازهای خود را میشناسد و در حین رشد، وسایل ارتباطی خاص خود را از طریق کمک اعضا ایجاد میکند. آن چه مهم است این است که در نخستین گام از وسایل ارتباطی موجود به بهترین نحو استفاده شود و هیچ ظرفیتی خالی و بدون استفاده باقی نماند (مثل استفاده از نوارکاست در انقلاب 57). همان طور که مشاهده شد، با وجود نفوذ و کارایی موثر اینترنت و ماهواره، بانگ الله اکبر در روزهای نخستین شروع جنبش سبز، خود به صورت یک نوع وسیله ارتباطی مورد استفاده قرار گرفت و عظمت و گستردگی جنبش را به اعضا نشان داد. این خود یک ارتباط و اطلاع رسانی بود، چراکه در غیر این صورت امکان نداشت که بتوان بیش از دو میلیون شهروند را به خیابان ها آورد
پنج – عدم وابستگی مالی: هر عضو و هر گروه یا سلول با میل و رغبت تک تک افراد و اعضا وارد شبکه میشود و فعالیت اعضاء خودجوش و خودخواسته است. این امر از تمرکز و مطلقه شدن قدرت رهبران جنبش جلوگیری میکند و باعث محوریت برنامه به جای محوریت اشخاص میشود، اما مهم تر از آن این است که پویایی و سرعت خاصی به شبکه میبخشد و آن را از هر دولتی قدرتمند تر میکند. فعالیت شبکه ها نامتمرکز و مبتنی بر انگیزش فردی است. در اکثر موارد ابتکارات و خلاقیتهای فردی است که شبکه ها را گسترش میدهد. اینجا یک نکته اساسی دیگر را باید مورد توجه قرار داد و آن عدم امکان نفوذ فعال و تاثیرگذار عناصر دولتی در شبکه اجتماعی است. دولت با وجود توان مالی بی رقیب خود هرگز نمیتواند شبکه سازی کند و اگر هم دست به چنین اقدامی بزند، نسبت هزینه به فایده آن بسیار بالا خواهد بود. این در حالی است که اکثر شبکه هایی که امروزه بسیار بزرگ و فراگیر هستند، از ارتباط ساده دو یا چند نفر شروع شده اند و هرگز به منابع مالی بیرون از شبکه وابسته نبوده اند
ارتباط، اطلاع رسانی و عمل در شبکه ها
ارتباطات در شبکه ها، سلسله مراتبی نیست. یعنی مانند قوای نظامی و مجموعه های اداری نیست که وظایف و اختیارات و نیروهای تحت امر هر عضو با درجه یا پست اداری وی تعریف شود. پویایی شبکه درست در همین است. در شبکه های اجتماعی دو نوع رابطه وجود دارد: روابط عمودی و روابط افقی؛ هر چه این روابط پیچیده تر باشد، توانایی شبکه بیشتر خواهد شد. رابطه عمودی رابطه ای است که اعضا با منابع خبری و اطلاعاتی شبکه برقرار میکنند. همچنین این رابطه برای تبادل ایده ها و افکار و تجربیات مورد استفاده قرار میگیرد. چرا که به هر حال این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که میزان دانش و تجربه همه اعضا یکسان نیست. به همین منظور رابطه عمودی برای آن است که نیازهای فکری و تجربی اعضاء ، در درون شبکه تامین شود. اما از آن جا که واحد عمل در شبکه، سلول یا گروهی کوچک از اعضا ست، رابطه افقی است که موجب تحرک و عمل در شبکه میشود. در یک شبکه گسترده و قدرتمند، نیازی نیست که اعضاء پشت سر هم، یکدیگر را بمباران اطلاعاتی کنند و دایما به صورت فله ای و مکرر و بی هدف، با یکدیگر تماس برقرار کنند تا در خصوص یک حرکت جمعی اطلاع رسانی شود. در عوض اطلاع رسانی مفید در درون شبکه و از طریق روابط افقی بین اعضای هر سلول صورت میگیرد. به این ترتیب که هر وقت که مقرر شد اقدام یا حرکتی جمعی صورت گیرد، هر عضوی به محض دریافت خبر و تایید آن، یک بار به اعضای سلولی که در آن عضویت دارد، اطلاع رسانی میکند. با این کار، خبر در مدت زمان بسیار کوتاهی کل شبکه را درمی نوردد و همه اعضا مطلع میشوند. در شبکه ای که درست طراحی شده باشد، برای هر اقدام جمعی، یک عضو تنها باید یک بار به دو تا شش عضو هم گروهی خود اطلاع رسانی کند، نه بیشتر. حال اگر لازم باشد که اطلاع رسانی از شبکه به کل جامعه صورت گیرد، اعضای هر سلول با کم هزینه ترین وسایلی که در اختیار دارند، در محیط اجتماعی پیرامون خود، اطلاع رسانی میکنند (از طریق گفتگوی خانوادگی، تلفن، ایمیل، اس ام اس، شعار نویسی، پخش اعلامیه یا سایر وسایل مناسب و امن) و از تکرار و یاد آوری و بازگویی غیر ضروری اخبار در درون شبکه پرهیز میشود. در این شرایط کل شبکه به صورت یک رسانه فراگیر عمل میکند و میتواند کل جامعه را در مدت زمان کوتاهی از یک آکسیون اجتماعی با خبر سازد. آن چه اهمیت دارد این است که در صورت وجود یک شبکه فعال و منعطف، دیگر شاهد اطلاع رسانی اسپم وار نخواهیم بود و هر عضو با برقراری تماس با تعداد محدودی از اعضا و هواداران، وظیفه خود را انجام میدهد و اطلاع رسانی در درون و بیرون شبکه به سریع ترین، گسترده ترین و موثر ترین شکل ممکن، در میان میلیونها نفر صورت خواهد گرفت
اگر شبکه سازی این قدر موثر است، چرا دولت دست به این کار نمیزند؟

آیا هرگز از خود پرسیده اید که چرا با وجود این همه امکانات مالی، تعداد هواداران دولت در فیسبوک این قدر اندک است؟ جالب این که ابزار فیلترینگ، بیش از هواداران دولت، دسترسی مخالفان دولت به فیسبوک را محدود میکند. عناصر دولتی بنا به طبیعت حقوق بگیری شان، هرگز از امکانات شخصی خود استفاده نمیکنند. پس اگر دولت بخواهد این مشکل را رفع کند، باید تن به گردش مالی غیر شفاف و تخصیص بودجه خارج از نظارت بدهد اما این کار، خود حفره ای جدید برای فساد مالی ایجاد میکند و فساد خود یکی از عواملی است که هم کارآمدی و هم مشروعیت دولت را به شدت تخریب میکند. علاوه بر این شبکه بنا به ماهیتش فقط و فقط با تکیه بر تعداد زیاد اعضاء گسترش یافته و تقویت میشود، اما کارگزاران قابل اعتماد و هواداران دولت، بسیار کم تعداد و به لحاظ توانایی های فردی ضعیف اند. آنها فقط تعدادی افراد ضعیف و فردیت زدوده هستند که جز اطاعت کردن هیچ چیزی نمیدانند و از هر گونه خلاقیت فردی بی بهره اند؛ چرا که اگر غیر از این بود هرگز به همکاری با چنین مجموعه فاسد و جنایتکاری تن نمیدادند. بنا براین نفوذ دولت حد اکثر در حد جاسوسی کردن و خبر گرفتن باقی میماند؛ اما این کاری است بی فایده و عبث؛ چرا که شبکه ها اصولا چیزی برای پنهان کردن ندارند و اساس کارشان بر شفافیت است. پس آخرین نگرانی این است که اصحاب قدرت به جریان سازی و تلاش برای انحراف شبکه های اجتماعی راه سبز اقدام کنند. اما برای این کار مجبورند که ماسک سبز بزنند و با آدرس عوضی دادن و نشر اخبار و شعارهای گمراه کننده و تحریک آمیز، انحراف و تفرقه ایجاد کنند، اما همین کار هم در شرایطی که یک برنامه (مرامنامه) شفاف، ساده و قابل فهم در دستور کار قرار گیرد، غیر ممکن خواهد شد. به عنوان مثال در مورد برنامه تجمع انصار حزب الله در اعتراض به اعتماد ملی، همه کسانی که از اصل عدم برخورد مطلع بودند، میدانستند که نباید همزمان با انصار در محل روزنامه اعتماد ملی تجمع کنند. یا همه کسانی که از برنامه جنبش سبز مطلع هستند، به راحتی میفهمند که مقایسه کروبی و موسوی و نمره دادن به آنها در مورد شجاعت و غیره، هیچ نقشی در تحقق برنامه و اهداف جنبش سبز ندارد و باید از آن دوری جست. بنا براین از این نظر، پلتفرم شبکه ای، خود به خود امکان تاثیرگذاری منفی یا عملکرد موازی دولت را به حداقل ممکن و ناچیز میرساند. به همین دلیل است که دولت مدعی بیست و چهار میلیون رای، جرئت ندارد سایت هایی مثل فیسبوک و توییتر را به روی هواداران بیشمار خود! بگشاید. به همین دلیل ساده، هر نوع تلاش برای پیدا کردن و «افشاگری» در مورد جاسوس ها و نفوذی ها و عناصر مشکوک در شبکه، بی معنی و حتی زیان بار است و هیچ نتیجه ای به جز اتلاف و به هدر دادن نیروی اعضای شبکه ندارد و باید از آن دوری کرد. ماهیت شبکه به گونه ای است که آن عناصر خود به خود منزوی و حاشیه نشین خواهند شد و چه بسا که در همین روند مسئله دار شوند و تغییر عقیده دهند! پس خود تجسسهای دایی جان ناپلئونی برای شناسایی و افشای عوامل «دشمن» است که باید هشیارانه از آن پرهیز کرد تا به عملکرد اثباتی و ایجابی شبکه آسیبی نرسد. عناصر مردد، مضطرب، ناامید و همیشه سوگوار یا بدبین هم به مرور و با ایجاد ارتباطات سازنده، توانمند شده و به محض این که احساس توانایی و تسلط بر اوضاع بکنند، به یک عنصر توانمند و مثبت در شبکه تبدیل میشوند. به هرحال مهم این است که بدانیم هدف شبکه سازی، این نیست که رفتار یا عقاید یک شخص خاص را تغییر بدهیم. بهتر است به هرکس به اندازه ظرفیت خودش فرصت داد تا پیام راه سبز را دریافت و هضم کند و توانایی انتقال آن را به دست آورد. نباید به مردمان تحت ولایت زیسته، که هرگز حق انتخاب نداشته اند، سخت گرفت. همه کسانی که ادعای سبز بودن میکنند، سبز هستند و به اصطلاح علما، اقرار لسانی کافی است و اصل بر برائت است. ما هم برادر حسین و بازجو نیستیم که منافق شناسی کنیم و به دنبال کشف توطئه های عجیب و غریب دشمن بگردیم؛ ما جز جهل، ترس و تنهایی خودمان، دشمن دیگری نداریم

ماهیت فعالیت شبکه ای و شبکه سازی در این است که اساسا امکان شعارهای تند، موج آفرینی و موج سواری را نمیدهد و هر نوع غوغا سالاری و عوام زدگی را خنثی میکند. چرا که اصولا محتوای خاصی مطرح نیست که کسی بخواهد در مورد آن بحث کند و شعاری بدهد و بعد بگوید همین که گفتم، «نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر»! طبق نظر و برداشت شخصی من، هدف مشترک شبکه راه سبز، شکلی از زندگی سیاسی است که در آن اولا رای اکثریت مردم، تنها تعیین کننده دستور کار حاکم بر جامعه باشد، ثانیا، قانون در جامعه حاکم باشد و ثالثا، حق آزادی بیان و ارتباط و تجمع مسالمت آمیز برای اقلیت مردم محفوظ و محترم باشد. بنا براین هر نوع بحث در مورد ادامه فعالیت در چارچوب قانون اساسی یا تلاش برای سرنگونی، یا قضاوت و صدور حکم در مورد کسانی که خائن شناخته میشوند، یا سوال از این که فلان شخص در دهه شصت چه عقیده ای داشته یا بحث بر سر تعیین نام حکومت آینده و امثال آن، خارج از چارچوب هدف مشترک شبکه بوده و به همین دلیل در درون شبکه بی معنی و غیر قابل طرح است. مزیت ذاتی شبکه در این است که اعضاء فقط برای تحقق یک هدف مشترک، به آن می پیوندند و سایر ترجیحات شخصی، گروهی، نژادی، دینی و اقتصادی، محترم اند، اما در شبکه مطرح نمیشوند و در صورت طرح، سایرین به آن نمیپردازند. بدین صورت شبکه محل نزاع های ایدئولوژیک و بحث های اقناعی نخواهد بود، بلکه در عوض با ایجاد ارتباط های سازنده و اطلاع رسانی موجب توانمند شدن همه اعضا میگردد. ذکر این نکته ضروری است که گفته فوق به این معنی نیست که فلان حرف را نزنید، چون الان وقتش نیست، بلکه منظور این است که با برآورده شدن هدف مشترک، چارچوب مورد توافق همگان برای تعیین سرنوشت جمعی، تعیین میشود؛ قرار است ما چارچوبی بنا کنیم که قدرت سیاسی در آن بدون خونریزی دست به دست شود. بنا براین طرح مباحثی که ارتباطی با هدف مشترک ما ندارد، غیر ضروری و موکول به چارچوبی دیگر و بیرون از شبکه ای است که به منظور تحقق هدف مشترک مان ایجاد کرده ایم


شبکه اجتماعی از اساس طرحی است که فقط و فقط با مشارکت فعالانه و داوطلبانه افراد بیشمار شکل میگیرد و رشد میکند. مراکز قدرت و ثروت میتوانند یک فن پیج تخیلی با میلیونها هوادار از پروفایلهای ساختگی ایجاد کنند، اما این ارقام و اعداد، در حد نمودارهایی رنگی که فراوان دیده ایم، باقی میماند و هرگز منشاء عمل و اثر اجتماعی نخواهد بود. پس جای نگرانی نیست، چرا که زمانی که بیشماران گرد هم آیند، هر لحظه، فرصتی عظیم است و هر اقدام، حتی هر حادثه، یک برد به حساب خواهد آمد. آن کس که در برابر شبکه قرار میگیرد، سرنوشتی جز در برگرفته شدن و هضم شدن توسط شبکه نخواهد داشت؛ دستگیر کردن، شکنجه کردن، یا حتی کشتن و تجاوز کردن، هیچ ثمری به جز رسوایی برای عاملان و آمران آن نخواهد داشت، هر اقدام آنها برای نجات، گامی است به سوی زوال و شکست، چرا که سبزها بیشمار اند و شبکه راه سبز امید، مجموعه ای عظیم از پیچیده ترین روابط انسانی است که هیچ بختی برای ناکارآمد کردن آن وجود ندارد، جز ناامیدی و کم کاری خود اعضای شبکه
و در پایان
این متن به هدف روشن کردن مزیتها، خصوصیات و ویژگی های تشکیلات شبکه ای و لزوم پیشبرد جنبش در قالب شبکه های اجتماعی نوشته شد، به همین دلیل سعی شد حتی الامکان از بیان مسائل محتوایی شبکه راه سبز امید خودداری شود مگر با این قید که نظر و برداشت شخصی نویسنده بوده است. اما بسیار مفید خواهد بود اگر، هر چه زودتر برنامه کار (مرامنامه) راه سبز امید که با درایت و هوشمندی، پلاتفرم شبکه ای برای آن پیشنهاد شده است، طراحی و در دسترس همگان قرار گیرد

این بالا ترین شورش رو در اورده

اول اینکه لینک های تکراری زیاد داره دوم اینکه لینک های داغ شدش هم تکراریه سوم اینکه اینا نمی دونم امتیازا رو قبول نمی کنن یا ایناییکه کلیک میکنن امتیاز نمی دن من سه تا لینک دارم که نسبت امتیازاش به کلیلک هاش به صورت زیر بود واقعا مسخرس یکیش 162 کلیک و 2 امتیاز بود یکیش 52 کلیلک و 12 امتیاز بود و اون یکی هم 104 تا کلیلک و 2 امتیاز بود تا حالا این جورشو ندیده بودم.

عکس هایی از بد رفتاری ماموران انتظامی با دختران جوان






سیزده آبان سبز




رسانه شمایید...


عکس های دیدار رئیس جمهور سابق با حجاریان پس از آزادی از زندان






۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

سخنی با دانشجویان سبز اندیش


از آغاز سال تحصیلی جدید، حرکتهای اعتراضی قابل توجهی در دانشگاه های کشور صورت گرفته است و همه توجهات را به دانشگاه جلب کرده است. در این فرصت قصد داریم در خصوص فرصتها و تهدیدات جنبش دانشجویی در مقابله با دولت کودتا به ذکر چند نکته مهم بپردازیم
قبل از هرچیز باید بدانیم که چرا و به چه منظور اعتراض میکنیم. اگر پاسخ این سوال را درنیابیم، زحمات ما به "اعتراض برای اعتراض" تبدیل خواهد شد و در نهایت یا فروکش خواهد کرد و یا به نق زدن و فحاشی تبدیل خواهد شد. باید بدانیم هدف اساسی جنبش، «برخورد» با عناصر بسیجی یا عوامل رده پایین کودتا نیست، بلکه ما به دنبال ساقط کردن دولت کودتا و حاکمیت رای ملت هستیم و در هر فعالیت و هر تصمیم باید به این هدف اصلی توجه داشته باشیم. هرچند، فریاد زدن بر سر عنصر خود فروخته ای مثل لاریجانی یا حداد عادل، درس عبرت خوبی برای مزدوران دولت کودتا است و همبستگی ما را تقویت میکند، اما باید از خود بپرسیم که چگونه چنین عناصر فاسد و خودفروخته ای، میتوانند در مقام استاد و دانشمند و با محافظ و ... دانشگاه را «اشغال» کنند و ما را وادار به واکنش و دفاع نمایند؟ چه نهادی از آنها دعوت میکند و از این کار چه منظوری دارد؟
مطمئنا هدف اصلی جنبش، رویارویی و برخورد با اوباش بسیجی و مزدوران رده پایین کودتا نیست، هدف متعالی ما، رهایی کل جامعه (از جمله خود بسیجیان) از دیکتاتوری و نظامی گری به معنای عام آن است(پیروزی ما چیزی نیست که کسی در آن شکست بخورد). بنا براین نباید به تحریکات افراد بیمار و مزدوران کودتا، پاسخ فوری و احساسی بدهیم. نباید اجازه بدهیم دولت کودتا ابتکار عمل را به دست گیرد و ما را وادار به واکنش نماید.
نکته دوم و بسیار مهم این است که در هر مبارزه ای، پیروزی با کسی است که مکان و زمان مبارزه را تعیین میکند، نه کسی که زور بیشتر یا نفرات زیادتری دارد. آیا بهترین محل برای پیشبرد جنبش مدنی، محوطه بسته و محدود دانشگاه یا خوابگاه است؟ دولت کودتا در چه مکانهایی راحت تر میتواند ما را کنترل و شناسایی یا دستگیر کند؟ آیا سخنان علنی و تحریک آمیز فرمانده سپاه پاسداران کودتا، برای توجیه اراذل بسیجی بود یا برای تحریک و عصبی کردن دانشجویان؟ چه کسی از آشوب در درون دانشگاه و نهایتا تعطیلی آن، بیشتر سود میبرد؟ آیا دولت کودتا نمیتوانست شخصیتی کمتر شناخته شده را به وزارت علوم بگمارد تا دانشجویان کمتر تحریک شوند؟



به عقیده ما تلاش دولت کودتا این است که با تحریک دانشجویان و مهم جلوه دادن تحرکات درون دانشگاه، دانشجویان مبارز را از سایر اقشار ملت جدا کند، قدرت ما در باهم بودن ماست و هر سیاستی که موجب تفکیک و دسته بندی بین آحاد ملت شود، فرایند سرکوب را تسهیل خواهد کرد. مطمئنا برنامه ریزی مخفیانه برای شعار و تظاهرات پراکنده در سطح شهر، مردم عادی را درگیر جنبش میکند و در فرسایش دولت کودتا بسیار موثر تر خواهد بود. مردم در کوچه و خیابانهای شهر، در مترو، بازار، پارک و هرجای دیگر، در انتظار ابتکار عمل دانشجویان هستند و با آغوش باز با آنان همصدا خواهند شد. همین امر، نقطه ضعف بزرگ دولت کودتاست که با تحریک دانشجویان و حرکتهای ایذایی و انحرافی، قصد دارد بر آن سرپوش بگذارد.
میتوان هر روز در مسیر رفت و آمد، به هنگام خرید و گردش یا در استادیوم شعار داد و سلطه دولت کودتا را در درون شهر انکار کرد؛ اگر آنها بر خیابان مسلط شوند، ضربه عظیمی به جنبش وارد خواهد شد. نباید منتظر مناسبتهای رسمی بمانیم و کل جنبش سبز را در تظاهرات میلیونی خلاصه کنیم. هرچند دانشگاه یکی از نهادهای جامعه مدنی است و باید فعال باشد، اما جایگاه و محل اصلی جنبش مدنی، در "مدینه" یا همان شهر است. همه روزها، همه نقاط شهر، همه شهروندان، باید سبز شوند. باید عموم شهروندان و خود عوامل دولت، به این باور برسند که دولت کودتا دیگر وجود ندارد.
نکته سوم این است که هیچگاه رویکرد اجتماعی را در مبارزه مدنی فراموش نکنیم. مزدوران بسیج و عوامل خود فروخته یا ناامیدها چه کسانی هستند؟ اغلب آنها افراد ساده لوح و ناتوان از درک مسائل سیاسی هستند که به علت فقدان توانایی های مدنی و آگاهی از حقوق شهروندی و اجتماعی، از بدنه جامعه طرد شده اند و اسیر سازمانهای فاسد و دروغ پراکنی رسانه های کودتا شده اند. چاره این درد این است که به جای بحثهای سیاسی و ایدئولوژیک، تا جایی که میتوانیم، افراد ناتوان را (با هرعقیده ای که دارند) در قالب شبکه های دوستی، همکلاسی و فامیلی، توانمند کنیم. به جای انکار خبرهای بیست و سی، و بحث بر سر تقلب یا عدم وقوع تقلب، به عنوان مثال، یک فیلترشکن مناسب به طرف مقابل بدهیم و به شعور و حق انتخابش احترام بگذاریم؛ جامعه مدنی جایی است برای رقابت آزاد و مسالمت آمیز همه عقاید، و آزادی مانند زندگی، حق همه شهروندان با هر عقیده ای است.




۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

برگی دیگر از جنایات لباس شخصی ها رقم خورد

پسر جوانی به نام "امیرمهدی حمزه لوئی" بر اثر ضرب و شتم نیروهای لباس شخصی کشته شد.
به گزارش نوروز، نیروهای مزبور که دارای یک اتومبیل ون و یک پژو 206 بودند، این پسر جوان را به همراه دو نفر دیگر از دوستانش در کنار پارک قیطریه بازداشت کرده و به داخل ون هدایت می کنند.
در این فاصله یکی از این جوانها اجازه می یابد تا با تلفن همراه، پدرش را از موضوع بازداشت مطلع کند.
این سه جوان خواستار ارائه کارت شناسایی از بازداشت کنندگان که خود را پلیس معرفی کرده بودند می شوند، اما این درخواست آنها واکنش شدید بازداشت کنندگان را درپی داشت.
بازداشت کنندگان با بیان اینکه "این بچه ها چقدر پررو شده اند که از ما کارت شناسایی می خواهند" آنها را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده تا جایی که ناگهان امیرمهدی بر اثر ضربات آنها که مجهز به بیسیم و تجهیزات پلیس بودند، بیهوش می شود.
ماموران با دست پاچگی این 3 نفر را از اتومبیل بیرون انداخته و صحنه را ترک می کنند. دستپاچگی آنها به حدی بود که در هنگام ترک محل، با ماشین از روی پای امیرمهدی که بیهوش بر زمین افتاده بود، عبور می کنند.
امیرمهدی حمزه لوئی در راه انتقال به بیمارستان شهدا از دنیا می رود.
از علت بازداشت اولیه این سه جوان اطلاع دقیقی در دست نیست، اما عدم انتشار خبر این حادثه در رسانه ها، تخلف پلیس در این ماجرا را محرز می کند.